آذر 96
تا سی و یک ماهگی آذر ماه ماه تولد برادرم هست یگانه برادری که در تمام مراحل پشت و پناهم بوده و هست طبق معمول کیک خوردیم و تولد گرفتیم و شب مهمون پدر جون رفتیم بیرون و کلی بابت این میلاد خوش گذروندیم البته گوشی من شارژ نداشت عکس نگرفتم ولی با دوربین دایی فیلم گرفتیم. وقتی عشق من خوابیده یکی از همکارای بابایی باغ خیلی قشنگی در اطرف شهر زده و سه تایی رفتیم و کلی بهمون خوش گذشت به صرف چای و انواع کباب وقتی اصرار داری که شلوار باباتو بپوشی هر لحظه که دلت بخواد مقداری اسباب بازی میریزی تو ی نایلون و میخوای بری بیرون سرزمین بادی (که همین باعث شده در خونه کلا قفل باشه) آثار نقاش بزرگ امیرعلی ...